- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پس از سـلام و ادب نزد خـالق زهـرا مـرا صـدا بـزنـیـد از خــلائـق زهــرا به غـیـر غـصـه ندارد مـخـالـف بـانـو غـمـی به سـیـنـه نـدارد مـوافـق زهرا برای اجر محـبّـین او بهشت کـم است چه هدیهای ست سزاوار عـاشق زهرا بِه جَعفَرِ بنِ محمد نوای هرشب ماست هـمینکه ایزد منّان قـلم به دسـتـش داد فقط قلم که نه بلکه عَلَم به دستـش داد دخـیـل بـسـتۀ کـنج ضریح پُـر گرهایم به پـا کـنـیـم دوبـاره بـسـاط هـیـئت را مگر صدا بـزنیم اهـل بیت عـصت را شب عزای ولی خـداست گـریـه کـنیم شـبی که سـایـۀ ابـلـیـس بر حـرا افـتاد گـمـان کـنـم پـر پـروانه زیـر پا افـتـاد دل شـکـسـته، قـد خـم، نـگـاه تر دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام صادق علیه السلام
منـبـرت کـرسی فـقـه هـمـۀ عـالـم شد فـاصلـه تا به خـدا با سخـنانت کـم شد خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد هر که پا منبریات شد به خـدا آدم شد هر که عـلاّمۀ دهر است غلامت بوده پـیـرو مکـتب عـلـمـی هـشـامـت بوده زلف صد پنجره را رو به خدا واکردی با غـلامان خودت کـار مسیحـا کردی درس تـاریخ شد و حـل مـعـمـا کردی شیعـه را ناب ترین مکـتب دنیا کردی پرچـم شیـعه بلـند است به احکـام شما عـلـم عـالـم شده تـسلـیم به اسـلام شما یک ورق درس تو توحید مفضل میشد عـشق در مسألۀ جـابـرتان حـل میشد ذرّه پـای تو به خـورشید مبـدّل میشد بی حدیث تو کـلام هـمه مُهـمل میشد با تو قـرآن خـدا کـاغـذ خـامـوش نشد راه سر منـزل مقـصود فـراموش نشد تازه شد حرف خداوند به قال الصادق عـلـمـا شرح نوشتـنـد به قـال الصادق حـنـفی ها همه گـفـتـند به قال الصادق راست گویی شده پیوند به قال الصادق تـا ابـد مرجـع توضیـح مـسـائـلهـایی قـبـلـۀ جـامـع عـلـمـی هـمـۀ دلهـایـی نور در مسجد چشمان تو معـنا گردید نـار، بر یـار تو بـرداً و سـلامـا گردید هر که از چـشم تو افـتاد یهـودا گردید خـانهات مدسۀ حـضرت زهـرا گردید به موازات عـلـی راه نـشـان میدادی راه را بــا ولــیالله نــشــان مــیدادی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
چنان که فاطمه را نام مثل کوثر نیست از اینکه چشمۀ صدقی حدیث بهتر نیست به لطف مـادرتان جعـفـری ست آئـینم نفس نفس زدنم خرج جای دیگر نیست چه سود میبرد از درس با صلابت تو نصیب شیعه اگر درس فتح خیبر نیست چه غربتی است نصیبت که پای منبر درس تو را چهار هزار آدم است و یاور نیست چـقدر حرف حسین است در احادیثت کجای کـوچۀ تو رد پـای دلـبـر نیست حسین گفتی و یعـنی که اهل منـبر من تـمام دین خـداونـد روی منـبـر نیـست اگر جـهـاد نـدانـیـد عـلم بـیمـعـنـاست سپاه عـلـم بدون سلاح و سنگـر نیست کجـای روضـه تو کـربـلا نرفـتـه دلـم کجای قـصّۀ تو مثل داغ مـادر نیست؟ مدیـنه، خـانه تو سوخت بـاز در ذهـنم سوال میکـنم این خانۀ پیـمبـر نیست؟
: امتیاز
|
زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
آسوده شدم خـصم سـتم کار مرا کُـشت یک بار مگوئید که صد بار مرا کشت گه روز مرا بُـرد پـیاده سـوی مـقـتـل گه تیغ کـشید و به شب تار مرا کشت بُـردنـد به مـقـتـل به بَـرَم آل عـلـی را داغ غـم صد لالـۀ بـیخار مرا کـشت هر روز به یک شعله زد آتش جگرم را هر لحظه به یک محنت و آزار مرا کشت من نجل علی بودم و دشمن به همین جرم بـا دشـمـنـی حـیـدر کـرار مـرا کـشت آن روز که زد خصم به کاشانهام آتش فـریـاد مـیـان در و دیـوار مـرا کـشت آن شب که عدو از ره کین دست مرا بست زنـجـیـر و تن عـابـد بیـمار مرا کشت میثم ز سرشک غـم و خون جگر خود بنویس که منصور جفا کار مرا کشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام صادق علیه السلام
خـیال میکنم امشب که عاشـقـم کردند بــرای حـرف زدن با تو لایقـم کردنـد چو موی تو دلم آشفـته نیست زیرا که «به رحمت سـر زُلف تو واثقم» کردند روانـه جـانـب خُـم خـانـۀ بـقــیـع شـدم پـیـالـه نـوش میِ صُبح صادقـم کردند برای آن که تـبـرّک بجـویم از خـاکت ســوار مـرکبِ بــادِ مــوافـقـم کــردنـد مُفضّل آمد و در گوش من مفصّل گفت اگر که طـالـبِ کـشـفِ حقـایقـم کردند فـدای مـردم چـشـمـت که با سیـاه دلی نـگـاهِ خِـیـر، به عُـمـرِ دقـایـقـم کـردند درون مـدرسۀ فـقـه ناب جـعـفـریات چـه بینـیـاز از عـلـم خـلایـقـم کـردند ز فـیضِ تُربت جَـدّ تو و کـلام تو بود که هـم ردیفِ طـبـیــبانِ حاذقـم کردند بـیـان نـداشـتـم و مـثــل لالهــا بــودم به لطفِ نقلِ حدیث از تو ناطقم کردند زبـان نـفهـمتـر از من نـبـود، مـمـنونم که پای حکـمت تو اهل منطـقم کردند خُداست شاهد من ساقیام تو بودی تو شبی که مست سبوی”مشارقـم” کردند خُدا مرا بکشد ای خُـدای خوش خُلقی که در بــرابــرت آئـیـنـۀ دِقَـم کــردنـد اگر که مُدّعی شیعگی شدم، تو ببخش دوباره غــرق در اوهـام سابقـم کردند
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بر جان آفـریـنش منـصور زد شـراره قـلب امام را کرد، با زهـر پـاره پـاره شـوّال شد محرّم بالله قـسم از این غـم باید که ناله خـیزد از قلب سنگ خاره بر آن عزیز حـیدر این بود ارث مادر کز خانهاش به گردون بالا رود شراره در بین راه آن شب جانش رسید بر لب از بس که دید آزار از خصم دون هماره او روی زین نشسته حضرت به حال خسته این پشت سر پیاده او پیش رو سواره یا مصطفی! نگـاهی از دل بر آر آهی بر پارۀ تن خود یک لحظه کن نظاره بـا قـتـل صـادق تـو قــرآن نـاطـق تـو داغ تو در مـدیـنـه تکـرار شـد دوباره دشمن شرارهاش ریخت در سینه لحظه لحظه منصور بارهـا کرد بر قـتـل او اشاره هـر چـند دخـتـرانـش دیـدنـد داغ بـابـا دیگر نبردشان خصم از گوش گوشواره گردید ماه رویش در ابر خاک، پنهان دیگر نداشت بر تن از زخـمها سـتاره میثم امام صادق مظلوم از این جهان رفت با رنـج بیحـساب و با درد بیشـماره
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
آخـر میان روضـۀ تو خـوب میشـوم پیش عـلی و فـاطمه محـبـوب میشوم جنس دلم اگرچه کم ارزش تر از مس است با ذکـر یا حـسـین طـلاکـوب میشـوم آرام میشـوم وسـط روضه ها ولـی… دور از حسینـیه پُر از آشـوب میشوم هر جا به غصههای حـرم فکر میکنم در مـشکـلات زنـدگی ایّـوب میشـوم پای همین عَـلَم به خـدا میرسم حسین با ندبـههای کـرب وبـلا خوب میشوم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
وقـتـش شده اشکم چـنان بـاران بـبارد سنگـیـنی هـجـران دلـم را میفـشـارد سهمم فراق است و فراق است وفراق است تقـویم، دائم فـصل هجـران میشـمارد به زائری که با خودش جان مرا بُـرد گــفــتـم بـرایـم ذرهای تــربـت بـیـارد در عشق آنکه واقعـاً دنبال قرب است دل را به دست صاحب دل میسـپارد چـیزی نمیخـواهم از آقـایم هـمین که در روضه راهـم داده مِـنَت میگـذارد در آخـرت لـبـخـنـد مـیچـیـنـد یـقـیـنـاً هر کس که بـذر گـریه در دنـیا بکارد گـفـتند اشکـم مرهم زخـم حسین است ای کـاش چـشـمـم تا دَم مـرگـم بـبـارد از کـودکی که روضههایش را شنـیدم بیـزارم از اسـبـی که نـعـل تـازه دارد
: امتیاز
|
تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
بقیع و چار مزاری که بُرده طاقت را مفسّری ست که تفسیر کرده غربت را بقیع و خلوت شبهای سوت و کور خودش نشانده بر دل خود داغ بینهایت را خرابههای بقیع آسمانی از نور است که خیره کرده به خود چشمهای جنّت را بهشت گـمشدۀ شیـعـیان بقـیـع، ولی در اختیار گرفته ست کُنج عزلت را هزار مرتبه لعنت بر آن کسی که گذاشت به روی شانۀ ما بار این مصیبت را هنوز مرد کـرم بیحرمترین آقاست ندیده هیچ کـریمی چنین کرامت را بقیع؛ داغ حسن ... کوچۀ بنی هاشم مدینه دیده به چشمان خود قیامت را من از حوالی کوچه رسیدهام گودال چگونه هضم کنم : "زینب و اسارت " را همانکه دست خودش را به خون حنجر شُست کشانده سمت حرم دست های غارت را سر بریده و سر نیزههای بیاحساس به نزد فاطمه من میبرم شکایت را بقـیعِ شام، هـمانجا که دخـتر ارباب ادامـه داد مسـیـر کـمال نهـضت را بقـیع خاک غریبی که قـصّهها دارد بقـیـع در دل خـود داغ کـربلا دارد
: امتیاز
|
تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
عادت به گـنـبد دادهام چـشم ترم را این بـارگـاه اما به هم زد بـاورم را در روضهات میسوزم و امیدوارم بـادی به سویت آورد خـاکـسترم را سنگین شده بر شانههایم، میگذارم روی ضریحی که نمیبینم، سرم را آبـاد کـردی خـانـهام را، زیر دیـنـم بایـد بـسـازم پـس برای تو حـرم را با اشک هایم حوض میسازم در این صحن این گونه میسازم بهشت و کوثرم را داراییام را پـای گـنـبـد مـیگـذارم حـتّـی الـنـگـوی طـلای دخـتـرم را میآید آن روزی که قدر سجده جا نیست هر قدر میگردد سرم دور و برم را جبریل هم میآید و میخواهد این را: بگـذار زیر پای زائـرها پرم را ... چـیزی نمانـده تا زمـانی که بکـوبم بر بـام کـعـبـه پـرچـم یا حـیـدرم را آل سـعـودی نیست دیگر میتـوانـم راحـت بـبـوسـم آسـتـان دلــبــرم را آن روز میخوانم چه زیبا در بقیعت با سجـده بر تـربت نـمـاز آخـرم را
: امتیاز
|
تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
وقـتی که استعـاره قـلـم را فـرا گرفت جای حسن نوشت غریب و عزا گرفت باز این چه شورش است که در خلق عالم است آه این قـبـور خـاکی اولاد خـاتم است؟ تعـبـیر میشـود بـخـدا خـوابهـایـمان روزی شـود شرابِ عـسل آبهـایمان گرچه حریم بهـر امامان مکـتب است آن روز شُـوم غـم به دل بـوتـراب شد تنها بقـیـع نه، خـانۀ عـالـم خـراب شد قلب خدا هم از غـم عظمایتان شکست تا جان به پـای ایل و تبارت گذاشـتـیم مرهم به قلب خـسته و زارت گذاشتیم حالا بگو خـدای کـرم، ای امیر عـشق گرچه ثـقـیـل لحـظـۀ سخـت وداع بود کس غم نداشت، زینب کبری شجاع بود باید که خون گریست ازین غصه شیعیان
: امتیاز
|
تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
در حریمی که حرم داشت، ولی حالا نیست آنقدَر خاک نشستهست، که دیگر جا نیست ابـرها گـریه کنِ این هـمه بـغـضند، ولی خاک، گِل میشود آنجا که هوا بارانیست عـرقِ شرم، نشـسته به جـبـین خـورشید سایبانی که کمی کم کند از گـرما نیست دلِ بـیـچـارۀ ما خـواست دخـیـلـی بـاشـد بر ضریحی که پُر از پنجره بود، اما نیست چه کسی گفته که «بیسنگِ مزاری» عیب است؟! یا که بی گنبدِ زرکوب، حرم زیبا نیست؟! این مکان باغِ بهشت است، اگرچه خاکیست و به زیـبـاییِ آن در هـمـۀ دنـیـا نـیـسـت بین گردابِ غم از دور، حـرم میبـیـنـیم ساحلی جز حرمآباد، در این دریا نیست اهـل شـعـریم و شعـاریـم، خـیـالاتـی نه! پس حرمسازیِ ما در صفِ رویاها نیست «عربستان»، «حَرَمستان» شود انشالله آنکه دیروز، جفا کرد به ما، فردا نیست میرسد لحـظۀ موعـود و همه میبیـنـند پرچـمی جز عَـلـمِ سبـزِ حسن بالا نیست مردِ میـدانتر از آنـیم، که پا پس بکـشیم پس بدانید، که «سردارِ جمل» تنها نیست
: امتیاز
|
تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
تا که ذهنم از مدینه مشهدی دیگر بسازد بهتر است این شهر را از هرکجا بهتر بسازد مثـل فـتح مکه در تغـیـیر این بارِ مدیـنه طرح را احمد بیارد، شهر را حیدر بسازد از حسن دارالکَرَم، محراب را با نام سجاد بین صحن باقر و صادق دوتا منبر بسازد احتمالا بین صحن فاطمه با گریه، حیدر جای سقّاخانه حوضی بهتر از کوثر بسازد احتمالا از پر جبـریل باشد سنگـفـرشش کفشداری حرم را هم فـقـط قـنـبر بسازد حضرت عباس هم مثل ضریح خویش ای کاش بارگاهی هم برای حضرت مـادر بسازد چون حسینیه بنا گردد دراینجا باید این خاک بعد از این با روضۀ سخت علی اکبر بسازد چارتا گنبد، رواق وصحنها، با این مضامین یک نفر باید«مدینه شهر پیغمبر»بسازد روضه شد این شعر وقتی در ورودی نخستش از همان کوچه علی با نام زهرا در بسازد کاشکی این مرتبه در سمت کوچه بازگردد کاش حیدر میخ را با ضربهای بیسر بسازد
: امتیاز
|
تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
هر چند انتهای فلک خاک این در است خاک بـقـیع بر سر ما تـاج دیگر است بوی بهشت واقـعـه هرچـند دلـرباست این قطعه از بهشت خـدا دلرباتر است بـرمـا مـجـال خــادمــی او نـمـیرسـد وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
یک قطره اشک شرم مرا «یم» حساب کرد کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد آهِ یـکى گـرفـت، به پـاى هـمه نـوشت ما باهـم آمـدیـم که با هم حـسـاب کرد با این خدا هرآنکه طرف شد ضرر نکرد یک دم صدا زدیم، دمـادم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اینجا چه می کنم منّت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد مـعــلــوم بـود آبــرویــم را نـمـیبــرد از اولـش گـنـاه مـرا کـم حـسـاب کرد اول بـنـا نـداشـت حـسـابـم کـنـد ولــى وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد این گریه قابلیت غفران نداشت که… پس روى گریههاى محرم حساب کرد فرمود “بالحسین” بگو، گـفـتم و خرید یعـنى مـرا دومرتـبـه آدم حـساب کرد چیزى نمانـده بود که بیـرونـمان کـنند ممنون حیدریم که درهم حساب کرد…
: امتیاز
|
مناجات و وداع با ماه مبارک رمضان
در سـیـنـهام آهـی ز غـم آکـنـده بـاشـد این بنده از خوابِ گران شرمـنده باشد دارد به آخـر میرسد این مـاهِ رحمت چـشـمم به دستانِ تو که بخـشـنده باشد در مخـتصر ساعاتِ باقـیـمانده از ماه عبدِ تو این را با نـدامت خـوانـده باشد در بـاغ احـسـانِ تو گر یاسی نـچـیـدم هرگونه تقصیر و قصور از بنده باشد این روزهـای واپـسـیـن دل بـیقـرارم تـرسـم هـنوز بارِ گـنـاهـم مـانـده باشد ترسم از این که سهـمم از ماهِ کرامت تـقـصیـرِ باقـیـمـانـده در پـرونـده باشد در آخرین شبهای ماهِ عـفـو و بخشش این دل به امـیـد تـو جـانـا زنـده بـاشد قـطعـاً نـگـاهِ مـهـربـانـت در شبِ قـدر کـوهِ گــنـاهـانِ مــرا ســوزانـده بـاشـد مـن کـه بـه مـاهِ رحـمـتـت امــیـدوارم مـاهـی که ایـامش همه فـرخـنـده باشد یا رب ز درگاهت مـرانی این گـدا را دسـتـانِ او خـالـی و سر افکـنـده باشد هر چند میدانم تو میبخشی در این ماه هر دل که از حُـبِّ عـلـی آکـنده باشد!
: امتیاز
|
مناجات و وداع با ماه مبارک رمضان
پـاک در بـنـدگیام قـافـیـه را باخـتـهام فرصتی را که به من داد خدا، باختهام یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت بازهـم عـمـر دوسـر باخته را باختهام من که از دوست به غیر از خودِ او خواستهام متن دل را به هـمین حـاشیهها باختهام مست از میکدهها سهم خودش را بُرده من ولی حـال دعـا را به ریـا باخـتهام نفس هر طور که میخواست مرا بازی داد سر و پا را به همین بیسر و پا باختهام در پس پرده حنایم چقدر بیرنگ است آبـرویی که تو دادی هـمه جا، باختهام باختن در همه اوقـات ولیکن بد نیست مـن دلـم را به غـم کـربـبـلا بـاخـتـهام باخـتم دل به حسین و به حقـیقت بردم سجدۀ شکـر کنم بس که به جا باختهام از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد دل جدا بـاخـته و عـقـل جـدا باخـتـهام
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
با غم و غـصۀ بـسیار به تو رو زدهام بـاز قـلـبم شـده بـیـمار به تو رو زدهام زخـمیِ معـصـیـتم کاش نگـاهم بکـنی سر به زیر آمدم ای یار به تو رو زدهام بـیحـیـا بـودهام اما منِ رسـوا شده را پیـش خود باز نگهدار به تو رو زدهام یوسف فاطمه ازبس که کرم داری و لطف مشکلم حل شده هر بار به تو رو زدهام افــتـخـاریست گــدایـیِ در خـانـۀ تـو میزنم در همه جا جار به تو رو زدهام اشک بـر دیـده و العـفـو الهـی به لـبـم با همین گریه و اذکار به تو رو زدهام در هـمـین مـاه بـده اذن سـفـرْ، کرببلا تـشـنهام تـشـنـۀ دیـدار به تو رو زدهام
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضان و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
هر کار میکـنم که نلـغـزم نمیشود در حفظ توبه عـزم مصمم نمیشود هر قدر هم هوای مرا داشت لطف تو امـا دوبـاره بـنـدهات آدم نـمـیشـود آخـر کجا فـرار کـنـم از حکـومـتت وقـتی که مهـربانی تو کـم نمیشود
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای وداع با ماه مبارک رمضان
خدا حافـظ مـاهِ ذکر و مناجات خدا حافـظ لحـظههایِ ملاقـات خـدا حـافـظ افـتـتـاحِ سـحــرها به ما میشد نیمه شب چه نظرها خـدا حـافـظ مـاهِ خـوبِ خـدائی کـریـم الـعـفـو، یا الـهـی الـهـی خدا حافـظ سفـرههایِ ضیـافت به ما کـردی بارِ دیگـرِ عنایت خدا حافـظ سـوز و نـاله یا رب خداحافظ اشک و روضه هرشب خـدا حـافـظ مـاهِ خـوبِ خـدائی کـریـم الـعـفـو، یا الـهـی الـهـی خـدا حافـظ تـشـنگی دمِ افـطار نـنـوشیدنِ آب، شـبـیهِ عـلـمدار خدا حافظ گـریه با دلِ بیتـاب جدا شد زینب چگونه ز ارباب خـدا حـافـظ مـاهِ خـوبِ خـدائی کـریـم الـعـفـو، یا الـهـی الـهـی
: امتیاز
|
مناجات آخر ماه رمضان با خداوند
از تو شرمنده شدمْ من به خودم بد کردم ماهِ رحـمت سِـپری شد و نَشد برگردم در مـناجات تو بودم پیِ حاجات خودم آخـر ماه فـقـط …. رویِ سـیـاه آوردم تو غفوری تو رحیمی تو رئوفی تو کریم من سراپا غم و آهم، من سراسر دردم گونۀ سرخ من از شرمِ حرم زرد شده از خودم خستهام از توبۀ خود دلسردم زیرِ دِیْـنِ تـوأم، العـفـو، الهی بِه حسین بـندهای عـاصیام امّا نوکـر این مَردم هـمۀ توشۀ این بـنـده شده شـش گـوشه دل به لطف و کرمِ شاه حرم خوش کردم تَهِ گودال زمین خورد که من برخیزم دست وپا زد که نگویم دست و پا گم کردم متوسّل به شهـیـدم…. به سرِ بر نیـزه عهد بستم کمکم کن به سویت برگردم
: امتیاز
|